، تا این لحظه: 19 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

ثنا گل دختر مامان و بابا

عکس

هفته گذشته رفتیم سد امند خوب بود و خوش گذشت مخصوصا با اون اردکهای کوچول موچولش این هم نقاشی ثنا جون (فرشته ها) ...
9 مهر 1394

اول مهر

آغاز سال تحصیلی، آغاز سفر در مسیر دانستن و فهمیدن، بر دانش آموزان عزیز مبارک   ثنای عزیزم سال تحصیلی جدید بر شما مبارک باشد امید دارم که امسال برایت سرشار از موفقیت و شادکامی باشد   ...
1 مهر 1394

مهمان

هفته ای که گذشت دوست بابایی به همراه خانواده محترمشون به شهر ما اومدند خانواده خیلی خوبی بودند و خیلی به دلمون نشستند و خیلی هم بهمون خوش گذشت . ثنا قبل از اینکه اونها رو ببینه همش میپرسید که اونها بچه دارن وقتی که شب رفتیم تا ببینیمشون کلی از دیدن ترنم عزیزم و ترلان کوچولو ذوق کرد و تو مدتی که اونها مهمون شهرمون بودند با ترنم بازی کرد و بهش خوش گذشت . ثنا، بابایی ثنا ،ترنم و  ترلان کوچولو ترلان گلی   ...
27 مرداد 1394

روستای پاکچین

این عکسها مربوط به طبیعت زیبای پاکچین هست که در نزدیکی تبریز قرار داره اونروز یک پیاده روی طولانی همراه با کوهنوردی داشتیم که ثنا جان حسابی خسته شده بود و چند بار هم از قافله جا ماند که با قربون صدقه رفتن بالاخره با خودمون همراهش کردیم     از قیافش مشخص هست چقدر خسته شده ...
25 مرداد 1394

تولد

نفسم گل زیبای زندگیم تولدت مبارک این هم کیک تولد مامان پز که کارهای طرح و تزئینش را خاله جون انجام دادند دست گل شون درد نکنه    ...
23 تير 1394

کلیبر قلعه بابک

تو یکی از پست های قبلی گفتم که ما رفتیم کلیبر که به قلعه بابک بریم ولی هوا تگرگی و بارانی شد و نیمه های راه برگشتیم،  و لی دست بردار نبودیم و دنبال یک روز خوش آب و هوا میگشتیم که باز هم بریم قلعه و بالاخره عصر پنج شنبه هفته گذشته دوباره رفتیم کلیبر و این دفعه خیلی هوا خوب بود  و شب در پایین پله هایی که یکی از مسیرهای صعود به قلعه است یک اتاق کرایه کردیم و شب و خوابیدیم و صبح زود راهی شدیم ثنا خیلی خوشحال بود ولی یک دل به هم پیچیدگی کوچیکی هم داشت که شب خوب نخوابید ولی صبحش بهتر شده بود کلی هم بهش خوش گذشت. به دنبال پیدا کردن مارمولک و قورباغه قلعه از دور مشخص هست این هم نمای...
28 خرداد 1394

نقاشی نقاشی

گل دختر ما بیشتر از هر چیزی به نقاشی علاقه داره طوریکه اکثر اوقات در حال کشیدن هست چند تا از کارهاش روی وایت برد رو براتون میذارم   ...
28 خرداد 1394

کلیبر- قلعه بابک

جمعه هفته گذشته راهی کلیبر شدیم تا به قلعه بابک بریم خاطره ای که در ذهن ثنا جان از سفر قبلیمون به قلعه بابک مونده بود فقط مربوط میشد به پایان قلعه و چادر زدن و یک شب در چادر گذراندن ، چون اون سال ثنا کوچیک بود و همراه داداشی پایین پله ها پیش دایی و زن دایی موندند و ما با صبا جون تا قلعه بابک رفتیم ، به خاطر همین شوق زیادی برای صعود به قلعه داشت ......   نزدیک شهر اهر یه جای با صفا که برای صبحانه نگه داشتیم. پایین پله های مسیر قلعه بابک خسته و ............ بعد از پله ها حدود 45 دقیقه ای مسیر را طی کرده بودیم که تگرگ شدیدی شروع شد  تگرگ همراه با باد شدید بود و مجبورمان کرد برگردیم...
2 خرداد 1394